کانون اهلی کردن شتران فراری

 
درباره وبلاگ

 

موضوعات

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 23
بازدید کل : 1212
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 23
بازدید کل : 1212
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




 

حکایت (چاپلوسی)

سلطان محمود را در حالت گرسنگی خوراک بادنجان بورانی پیش آوردند. خوشش آمد. گفت: «بادنجان طعامی است خوش.» ندیمی به تعریف از بادنجان پرداخت. سلطان چون سیر شد، گفت: «بادنجان سخت مضر چیزی است.» ندیم باز درباره مضرات بادنجان زیاده روی کرد. سلطان گفت: «ای مردک تا این زمان به تعریف از آن می پرداختی؟»

گفت: «من ندیم توأم، نه ندیم بادنجان. مرا چیزی باید بگویم که تو را خوش آید، نه بادنجان را».

عبید زاکانی ادیب توانا در این حکایت طنز به زیبایی، چهره نازیبای افراد چاپلوس را می نمایاند که می کوشند با چرب زبانی، ضدارزش ها را ارزش و بدی ها را نیکی، پلیدی ها را زیبا و یا برعکس اینها نشان دهند و مردم را بفریبند.

شگفتا که بیشتر افراد ضعیف و فرومایه که چیزی بارشان نیست و بر اثر روابط و زد و بندها به مقام و موقعیتی دست یافته اند، از مدح و ستایش این گونه افراد لذت می برند و بساطشان را روز به روز گسترش می دهند، ولی افراد بالیاقت و شایسته که نیازی به تعریف و تمجید بی جا نمی بینند، به شدت با آنها مقابله می کنند.

امام علی علیه السلام می فرماید: «زنهار پرهیز کن از چاپلوسی و تملق که از خصلت ایمان نیست».

ناگفته نماند تملق و چاپلوسی، شخصیت گوینده را تخریب و مخاطب را مغرور می سازد.

پیام متن:

پرهیز از تملق و چاپلوسی برای حفظ ایمان.

حکایت (خاموشی)

معاویه خلیفه اموی با عقیل، برادر امام علی علیه السلام نشسته بودند. معاویه رو به حاضران کرد و گفت: ای اهل شام! این کلام خداوند متعال را شنیده اید که می فرماید: «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ» (بریده باد دو دست ابی لهب) (لهب:) گفتند: آری. معاویه گفت: «ابولهب» عموی عقیل است. عقیل هم بلافاصله گفت: ای اهالی شام این کلام خداوند متعال را شنیده اید که می فرماید: «وَ امْرَأَتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ» (و زن او که حمل کننده هیزم است.) (لهب: 4) گفتند: آری. عقیل گفت: «حمّالة الحطب» عمه معاویه است.

در این حکایت، جامی فواید خاموشی در برابر عیوب دیگران را یادآور می شود. اگرچه سکوت و خاموشی در برابر انحراف ها، ستم ها، حق کشی ها و سم پاشی های دشمنان دین، عملی ناپسند و نابخشودنی است، ولی در برابر عیوب خود و دیگران نشانه خرد، آگاهی، تیزهوشی و عبادت است. چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: «سکوت والاترین عبادت هاست».

زیرا استوارتر از شیوایی در گفتار، خموشی است در جایی که سخن گفتن شایسته نیست. از سوی دیگر، چون خموشی، عیب ها را در خود پنهان می دارد، «خزانه داری برتر از خاموشی نیست.»

با وجودی که سکوت در برابر عیب های خود و دیگران سهل و آسان می نماید، ولی در عمل کاری بس مشکل است که گاه حتی باهوش ترین افراد از آن به دلایل گوناگون از جمله غوطه ور شدن در گناه، خودخواهی و خودپسندی غافل می شوند. به گونه ای که پرده های غرور بر چشمان آنها سایه می افکند و بدون توجه به عیب های خود به عیب جویی از دیگران می پردازند و با زبان خویش، زمینه برملاشدن عیب های خود را فراهم می کنند. این واقعیتی است که در منابع دینی هم بدان تأکید شده است. امام علی علیه السلام می فرماید: «هر که عیب جویی کند، عیب جویی شود و هر که دشنام دهد پاسخ شنود».

در حکایت بالا نیز معاویه با تمام سیاسی کاری و هوشمندی اش، به سبب غوطه ور شدن در گناه و خودخواهی، یک لحظه از نسب خویش غافل شد و به قصد تحقیر، نَسب عقیل را به ابولهب نسبت می دهد، ولی غافل از اینکه عقیل جسورتر و نکته سنج تر از آن است که بتوان از او عیب جویی کرد. ازاین رو، با آگاهی کامل از پیشینه ننگین معاویه با پاسخی به هنگام او را سرافکنده می سازد. در حالی که معاویه می توانست با سکوت و خاموشی و حفظ اسرار و عیب خویش مرتکب گناه عیب جویی از دیگران هم نشود. بی شک، سعادتمند و خردمند کسی است که بر عیب دیگران سرپوش بگذارد و بر عیب خود بینا باشد.

عیب مردم را مگو ای خودپرست عیب جویی هم به دنبال تو هست
تو عیوب دیگران سازی بیان دیگری عیب تو آرد بر زبان
گر خردمندی و داری عقل و هوش تا توانی عیب ها را پرده پوش

صغیر اصفهانی

پیام متن:

خموشی به موقع، انسان را از لغزش هایی چون عیب جویی نگه می دارد.

حکایت (تبلیغ نازیبای دین)

فردی با صوت نازیبا، مشغول تلاوت قرآن بود. صاحب دلی بر او گذشت و گفت: ماهیانه چه مبلغی برای تلاوت قرآن دریافت می کنی؟ قاری قرآن گفت: مبلغی در قبال تلاوت قرآن دریافت نمی کنم. فرد صاحب دل دوباره پرسید: پس چرا به خود زحمت تلاوت را می دهی؟ تلاوت کننده قرآن گفت: برای رضای خدا می خوانم. فرد صاحب دل گفت: رضای خدا در این است که بدین شیوه قرآن را تلاوت نکنی.

سعدی در این حکایت و در چندین حکایت دیگر در کتاب ارزشمند گلستان به این مهم پرداخته است و بر این باور است که اگر قرار است سمبل یا نمادی از دین (تلاوت قرآن، اذان، موعظه و...) به جامعه عرضه شود، باید زیبا و دلپذیر ارائه گردد که سبب رونق بازار مسلمانی شود، نه سبب رکود آن. به همین سبب در این حکایت از صوت نازیبای قاری قرآن انتقاد می کند و می گوید:

گر تو قرآن برین نمط خوانی ببری رونق مسلمانی

جالب اینکه مولانا هم در مثنوی به نوعی دیگر، از نازیبا معرفی کردن دین انتقاد می کند و در حکایتی نغز از مؤذن بدصدایی در آبادی سخن به میان آورده است که نیمی از مردمان آن مسلمان و نیم دیگر کافر بودند و او همچنان اذان می گوید و به اعتراض مسلمانان توجهی نمی کند. تا اینکه صدای ناهنجار او سبب می شود، دختر کافری که قصد داشت مسلمان شود، تصمیم خود را رها کند. پدر دختر که نمی خواست او مسلمان شود، با خشنودی از این واقعه شوم برای تشکر از مؤذن بدصدا، هدیه هایی به ارمغان برای او می آورد و می گوید:

آنچه کردی با من از احسان و بر بنده تو گشته ام من مستمر

پیام متن:

بهتر است سمبل ها و نمادهای دینی، به شیوه ای جذاب عرضه شوند.

 

 

 

 


جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاشف



داستان

   

 
  •  
  • توبه جوان هرزه
  • امروزه جوانان اصلا به کارهایی که انجام میدهند کوچکترین توجهی ندارند و دختران جوان با آرایش های زننده بی مهابا در کوچه و خیابان پرسه میزنند و پسرهای هوس باز به دنبال آنانو گویا نمیدانند که مرگی نیز پیش رو دارند
 
  •  
  • عاقبت نفرین پدر
  • همه میدانیم که پدر و مادر دارای شأنی عظیم نزد پروردگار هستند وما موظف به رعایت حقوق آنانیم اگر رعایت کردیم حسن عاقبت در دنیا و آخرت نصیب ماست در غیر این صورت باید از عواقبش ترسید که هم در دنیا دامنمان را خواهد گرفت هم در آخرت
 
  •  
  • پاسخ جالب بهلول عاقل
  • بهلول کلوخی از زمین برداشت و سر خطیب را هدف گرفت و آن را شکست و خون جاری شد، سپس فرار کرد. خطیب نزد خلیفه آمد و از بهلول شکایت کرد. خلیفه دستور داد بهلول را بیاورند و چون بهلول حاضر شد به او گفت: چرا چنین کردی؟
 
  •  
  • داستان نخ زلزله ساز
  • کسى هم جلو دار آن ها نيست و نهيشان نمى کند کسى هم نمى تواند آن ها را از اين کار باز دارد. اگر هم کسى از ما لعن کننده را انکار کند مى گويند: اين ترابى است (یعنی پیرو علی علیه السلام، ابو تراب ) و به گوش سلطان مى رسانند که او ترابى است و ابو تراب را به خير
 
 
  •  
  • ارزش دوست
  • و بدين سبب بود که پسرک عصبانیت را کنار گذاشت و از جماعت نيکخويان گرديد و همواره دوست می داشت تا در زمره کاظمين الغيظ ، فروبرندگان خشم خويش بوده و از مردم در گذرد
 
  •  
  • مرد بی نیاز
  • به یكی از خلفای دوران خود مراجعه و درخواست كرد، تا در بارگاه او به كاری گمارده شود.
 
  •  
  • آیا می‌توانی روی آب راه بروی؟
  • ابوسعید را گفتند: كسی را می‌‏شناسیم كه مقام او آن چنان است كه بر روی آب راه می‌‏رود. شیخ گفت: كار دشواری نیست؛ پرندگانی نیز باشند كه بر روی آب پا می‌‏نهند و راه می‌‏روند. گفتند: فلان كس در هوا می‌‏پرد. گفت: مگسی نیز در هوا بپرد. گفتند: فلان كس...
 
  •  
  • هركس برای مرگ حاضر است، برخیزد!
  • مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر ‏نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آنگاه خطاب به جماعت گفت: ای مردم! هر كس از شما كه می‌‏داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد! .كسی برنخاست گفت: حالا هر كس از شما كه خود را آماده مرگ كرد
 
  •  
  • چرا وقتی "آخوند" از حرم می‌آمد چشمهایش را می‌بست
  • هنگام خروج، عبا را به سر انداخته و سر به زیرافكنده و با عجله به منزل خود می‌رفت. ما از نحوه‌ی تشرف آن چنانی و از برگشتن این چنینِ وی در تعجب بودیم، تا روزی در صحن مطهر مراقب ایشان بودم. وقتی به آن كیفیت بیرون آمد....
 
  •  
  • وقتی راهزنهاآخوند را شناختند!!
  • آخوند ملا حسینقلی فقط كتابهای وقفی را كه ربوده بودند، پس می‌گیرد و بقیه‌ی كتب و اموال را نمی‌گیرد و می‌فرماید: «به مجرّد سرقت، من ایشان را حلال كردم؛ چو راضی نشدم به واسطه‌ی من خداوند كسی را در آتش دوزخ بسوزاند ...
 
 
  •  
  • كافری كه شهید شد!!
  • حضرت امام صادق علیه السلام مى‌فرماید: روزی گروهی از اسیران جنگی از كفار را به محضر پیامبر ...
 
  •  
  • آبلیموی تقلبی
  • در کربلا عطار مشهوری زندگی می‌کرد. روزگاری مریض شد و بیماری‌اش طولانی گردید. یکی از دوستان به عیادتش رفت؛ دید که از وسایل زندگی چیزی برایش باقی نمانده است؛ فقط حصیری در زیر بدن و متکایی در زیر سر دارد. تاجر ثروتمند دیروز، حالا به چنین روزی افتاده است . در
 
  •  
  • با امام گستاخانه سخن مگو!
  • گو! آقای حاج شیخ محمد مهدی تاج اظهار می‌داشتند: «یکی از حکایاتی که از مسموعات این حقیر است و به انحاء مختلف نیز آن را نقل کرده‌اند، داستان مرحوم شیخ ابراهیم تُرک است. این داستان در کــتاب «التقوی و ما ادریک ما التقوی» ک...
 
  •  
  • گفتگوی شیطان و فرعون
  • عون روایت شده كه شیطان، به درگاه فرعون آمد، و در را كوبید، فرعون گفت: كوبنده در كیست؟ شیطان گفت: اگر خدا بودى، مى‌فهمیدى چه كسى در را مى‌كوبد، فرعون گفت: اى ملعون داخل شو، شیطان گفت: ملعونى بر ملعونى وارد مى‌شود، پس داخل ش...
 
  •  
  • جریان ملاقات حضرت ابراهیم علیه السلام با عابد
  • ابد امام باقر علیه السلام مى‌فرماید: حضرت ابراهیم علیه السلام براى عبرت گرفتن از مخلوقات خدا در شهرها مى‌گشت، روزى گذرش به بیابانى افتاد، شخصى را دید جامه مویین پوشیده و با صداى بلند نماز مى‌خواند. ابراهیم علیه السلام از نم...

جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاشف